برقراری توازن میان اکتشاف و بهره برداری, یک چالش حیاتی است که انجام آن به طور خاص برای سازمان های کوچکتر تازه کار که فاقد منابع, توانمندی ها و تجربه لازم برای پیاده سازی موفق دوسو توانی هستند, دشوار می باشد. برای درک بهتر چگونگی دستیابی شرکت های کوچک و متوسط به دوسو توانی، استدلالهای نظری را توسعه می دهیم که عملکرد سازمان را به ترکیبهای استراتژیک اکتشاف و بهره برداری در هر دو حوزه محصول و بازار پیوند می دهد. ما فرضیه ها را با یک مطالعه طولی در یک صنعت پویا که ترکیبی از معیارهای هدف رقابت، اندازه شرکت، سن و عملکرد درآمد با معیارهای گزارش شده شخصی اکتشاف و بهره برداری از محصول و بازار است، آزمایش می کنیم. نتایج تجربی, بینش های جدیدی را در رابطه با چند تنش که در قلب چالش دوسوتوانی وجود دارند ارائه می دهند: (1) استراتژیهای خالص که اکتشاف محصول را با اکتشاف بازار یا بهره برداری از محصول را با بهره برداری از بازار ترکیب می کنند، اثرات تعاملی مکمل بر درآمد دارند، (2) دوسو توانی وظیفه-متقابل ترکیب کننده بهره برداری از محصول با اکتشاف بازار نیز اثرات تعاملی مکمل بر درآمد دارند، (3) دوسو توانی محصول اثرات مثبتی بر درآمد برای شرکتهای قدیمی تر و بزرگتر - اما نه شرکت های جوان تر و کوچکتر- دارد و (4) دوسوتوانی بازار, اثرات مثبتی بر درآمد برای شرکتهای بزرگتر اما نه شرکت های کوچکتر، جوانتر یا قدیمی تر در بر دارد. دو پارادوکس دوسو توانی در اینجا دیده می شود: (1) شرکت های بزرگتر، قدیمی تر، منابع، قابلیت ها و تجربه لازم برای بهره مند شدن از یک استراتژی دوسوتوانی محصول را دارند، اما بعید است شرکت های بزرگتر و قدیمی تر, دوسوتوانی محصول را پیاده سازی نمایند؛ و (2) فقط شرکت های بزرگتر, منابع و توانمندی های لازم برای بهره مندی از یک استراتژی دوسوتوانی در بازار را دارند، اما توسعه و پایداری دوسوتوانی بازار برای ایجاد رشد بلند مدت ضروری است.