عنوان مقاله:
نظم و بی نظمی سازمانی پس از رسوایی: رویکردی مبتنی بر تئوری در حال تغییر از قانون مورفی به محیط های نظارتی ایمن تر
Post-scandal Organizational (Dis)order: A Grounded-Theory Approach Shifting from Murphy’s Law to Safer Regulatory Environments
سال انتشار: 2022
رشته: مدیریت - علوم اجتماعی
گرایش: مدیریت عملکرد - مدیریت اجرایی - جامعه شناسی
دانلود رایگان این مقاله:
مشاهده سایر مقالات جدید:
Discussion
The gathered testimonies ofer a plausible explanation to the post-scandal executives’ over-regulatory eforts documented in academic literature (Chakravarthy et al. 2014; Zavyalova et al. 2012). Findings suggest that the exposition caused by media episodes trigger an abnormal selfregulatory response, not because of the public demand, but because of a loss of confdence in structures designed to prevent such mishaps. The perceived emotional traumatic experience forces self-regulatory strategic reactions for containing and overcoming the reputational episode. As a chain reaction, a transformational process accelerates the redesign of internal governance creating a safer working environment for executives to operate. These fndings have multidimensional implications for the literature found in organizational change, crisis management, social identity theory, and executives’ incentives.
In the organizational change theoretical framework, these study fndings argue that the governance evolution consequence of the executives’ trauma from scandals represent also a source for organizational transformation. Traditional managerial models introduce as changing forces the reluctance of obsolescence and the mandatory compliance (e.g., Oreg et al. 2011; Tsoukas and Chia 2002). These two, however, rely on the absence of negative media exposition. In Zavyalova et al. (2012), it is noticed the relationship between media corporate wrongdoings and over-regulatory eforts leaving unexplored the behavioral component of firms’ executives for justifying their reaction. This study expands such a relationship, arguing that the governance strengthening reaction represents the actual overcoming reputational eforts strategically designed by executives. The implication of this argument would place scandals into a third category for a source for organizational metamorphism promoted by the reputational restoration process.
Within the crisis communication arena, theorists include in their conceptual models the relevance of the strategic response for overcoming scandalous events at the minimal possible cost (Frandsen and Johansen 2011). The theoretical approach emphasizes that the diminishment of reputational value comes from unnecessary over exposition (e.g., Coombs and Tachkova 2019). In this study, the main fndings argue that the efciency in the repairing process is mediated by executives’ perceived emotional trauma from the infuence of psychosocial factors such as guilt, remorse humiliation, and fear because of the reputational exposition.
(دقت کنید که این بخش از متن، با استفاده از گوگل ترنسلیت ترجمه شده و توسط مترجمین سایت ای ترجمه، ترجمه نشده است و صرفا جهت آشنایی شما با متن میباشد.)
بحث
شواهد جمع آوری شده توضیح قابل قبولی برای تلاش های بیش از حد نظارتی مدیران پس از رسوایی ارائه می دهد که در ادبیات دانشگاهی مستند شده است (چاکراوارتی و همکاران 2014؛ زاویالوا و همکاران 2012). یافتهها حاکی از آن است که افشاگریهای ناشی از اپیزودهای رسانهای باعث واکنش غیرطبیعی خود تنظیمی میشود، نه به دلیل تقاضای عمومی، بلکه به دلیل از دست دادن اعتماد در ساختارهایی که برای جلوگیری از چنین حوادث ناگواری طراحی شدهاند. تجربه آسیبزای احساسی درک شده، واکنشهای استراتژیک خودتنظیمی را برای مهار و غلبه بر قسمت شهرت مجبور میکند. به عنوان یک واکنش زنجیرهای، یک فرآیند تحولآفرین، طراحی مجدد حاکمیت داخلی را تسریع میکند و محیط کاری امنتری را برای عملکرد مدیران اجرایی ایجاد میکند. این یافتهها پیامدهای چند بعدی برای ادبیات موجود در تغییرات سازمانی، مدیریت بحران، نظریه هویت اجتماعی و انگیزههای مدیران دارند.
در چارچوب نظری تغییر سازمانی، این یافتههای مطالعه استدلال میکنند که پیامد تحول حاکمیت ناشی از آسیبهای ناشی از رسواییهای مدیران نیز منبعی برای تحول سازمانی است. مدلهای مدیریتی سنتی، عدم تمایل به کهنگی و انطباق اجباری را بهعنوان نیروهای در حال تغییر معرفی میکنند (به عنوان مثال، اورگ و همکاران 2011؛ تسوکاس و چیا 2002). با این حال، این دو متکی به فقدان افشای رسانه ای منفی هستند. در Zavyalova و همکاران. (2012)، به رابطه بین تخلفات شرکت های رسانه ای و تلاش های بیش از حد نظارتی توجه شده است که مؤلفه رفتاری مدیران شرکت ها را برای توجیه واکنش آنها ناشناخته می گذارد. این مطالعه چنین رابطهای را گسترش میدهد و استدلال میکند که واکنش تقویت حاکمیت نشاندهنده غلبه بر تلاشهای شهرت است که بهطور استراتژیک توسط مدیران طراحی شدهاند. مفهوم این استدلال رسواییها را در دسته سوم برای منبعی برای دگردیسی سازمانی قرار میدهد که توسط فرآیند احیای شهرت ترویج میشود.