با اینکه بسیار نادر هستند اما DILI یک شرایط جدی به شمار می آید، هم برای شخص بیمار که در معرض نارسانی حاد کبد قرار میگیرد و هم برای صنعت داروسازی و نهادهای نظارتی که مسئول رسیدگی و نظارت بر توسعه و پیشبرد علوم داروسازی هستند. چنین نهادهایی هستند که باید در صورت نیاز اطلاعات و عوارض جانبی را اطلاع دهند و یا پس از عرضه داروهای زبان بار را از بازار جمع آوری نمایند. محدودیتی جدی در تشخیص و پیش بینی بروز عارضه DILI نبود نشانگرهای زیستی مشخص است. علارغم استفاده گسترده از نشانگرهای زیستی رایج در DILI، هنوز هم تشخیص صحیح و قابل اتکا بسیار دشوار است. این محدودیت ها نیاز به ایجاد نشانگرهای زیستی حساس و دقیقتر برای نشانگرهای زیستی DILI را افزایش داده است. این نشانگرهای زیستی میتوانند تشخیص و پیش بینی و روند درمانی بیماری DILI را ارتقا بخشند. تا امروز چندین نشانگر زیستی قابل توجه برای عارضه DILI معرفی شده اند که از جمله آنها نشانگرهای زیستی مبتنی بر مکانیستیک، برای مثال گلوتامات دهیدروژناز، پروتئین با دسته بندی جابه¬جایی 1 و کراتین-18، که میتواند اطلاعاتی در رابطه با ماکنیزم آسیب عوامل مسبب مختلف ارائه نماید. علاوه بر اینها، میکرو RNA ها هم به عنوان کاندیدهای نشانگر زیستی DILI غیر تهاجمی، با پتانسیل بالا توجهات بسیاری را به سوی خود جلب کرده اند، اللخصوص miR-122. پیشرفت های حاصل شده در تکنولوژی « omics» هم رویکردی جدید در مطالعات نشانگرهای زیستی ایجاد کرده است. قابلیت مشاهده تعداد بالایی از مولکول ها (برای مثال متابولیت ها، پروتئین و یا DNA) به طور همزمان تشخیص «میزان سمی بودن » را ممکن میسازد که به نوبه خود در ارزیابی های ایمنی و تشخیص بیماری کمک شایان توجهی به شمار میرود. از طرف دیگر مطالعات Omics محور هم میتوانند اطلاعاتی درباره مکانیزمهای ضمنی فرمهای مختلف از عارضه DILI را در راستای سهولت در تشخیص نشانگرهای زیستی معایناتی در مراحل ابتدایی عارضه و پیاده سازی ایمن تر داروهای شخصی سازه شده فراهم نمایند. در این مقاله علمی پیشرفتهای اخیر در حوزه مطالعات نشانگرهای زیستی DILI را مورد بررسی قرار داده ایم.

معرفی

            آسیب کبدی ناشی از مصرف دارو (DILI) یکی از واکنش های مضری است که در بخش کوچکی از بیماران پدیدار میشود. عارضه DILI عمدتا در دسته بیماری های ذاتی قرار میگیرد و در صورت پیش بینی بر حسب دز و ویژگی های دارویی دسته بندی میشود (برای مثال اوردز آستامینافون یا APAP) و در صورت عدم پیش بینی ویژه طبقه بندی میشود، با همان ویژگی ها. مورد دوم در نتیجه تعامل با خواص دارویی، فاکتورهای پذیرنده و شرایط محیطی در اشخاص با احتمال ابتلا است. بنابراین، هیچ مدلهای حیوانی دارای کاربردی برای DILI نوع ویژه موجود نیستند، برخلاف وجود مدلهای موشی برای سمیت کبد APAP. عارضه DILI میتواند تاثیر بسزایی بر سلامتی بیمار داشته باشد و نارسایی کبدی حاد ایجاد کند. با این حال اکثر پرونده های DILI ویژه نتیجه ای مطلوب با سرعت بازیابی سلامت بالا پس از خروج داروی مقصر از بدن داشته اند. این عارضه میتواند چالش پزشکی بالایی داشته باشد چون تقریبا میتواند تمامی شرایط حاد و مضمن عارضه کبدی و صفراوی را به خود بگیرد و در حال حاضر هیچ نشانگر زیستی یا تست تشخیصی بخصوصی برای این شرایط وجود ندارد. پس یک تشخیص پزشکی DILI شدیدا وابسته به صرفنظر کردن از علت های جایگزین دیگر و گردآوری یک تاریخچه کامل از مصرف داروهای سازگار است. نبود نشانگرهای زیستی برای این بیماری میتواند به روند پیشبرد دارو نیز تاثیر بگذارد و در نهایت به حذف کاندیدهای دارویی با پتانسیل سمیت کبدی ویژه شود. این امر میتواند عواقب اقتصادی قابل توجهی داشته باشد و باعث شود گروه بزرگی از پذیرندگان دارویی از دستیابی به درمان مورد نیاز شان منع شوند، تنها به این خاطر که دارو برای بخش کوچکی از بیماران مضر است. نشانگرهای زیستی جدید و حساستر برای DILI میتواند نظارت بهتری را بر بیماران تحت درمان با داروهای جدید فراهم کند و آسیب کبدی را با تشخیص زودهنگام و توقف تجویز برطرف سازد.

نشانگرهای زیستی در تشخیص DILI

             یک نشانگر زیستی را میتوان یک ویژگی تعریف کرد که به عنوان شاخصی از فرآیند زیستی، فرآیندهای بیماری زا یا پاسخ دارویی به یک مداخله داروویی دانست که میتوان آن را اندازه گیری و ارزیابی نمود. با اینکه نشانگر های زیستی بیشترین اهمیت را در دوره پیش بالینی و آزمونهای پزشکی اولیه و ارزیابی های ایمنی یک داروی جدید دارند، در روند تشخیص بیماری، تعیین مرحله پیشرفت آن و پیش بینی و نظارت بر واکنش دارویی هم حائز اهمیت هستند. در نبود نشانگرهای زیستی مورد نیاز برای DILI، این عارضه با کمک سرم آسیب کبدی نشانگرهای زیستی و به صورت کلی تشخیص داده میشود، از جمله این سرم ها میتوان به آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، آلکالن فسفاتاز (ALP) و بیلی روبین (TBL) اشاره کرد. ALT، AST و ALP آنزیم های داخل سلولی هستند که در صورت تشخیص داده شدن در سرم میتوانند آسیب به سلولهای کبدی یا سلول های صفراوی را مشخص کنند. از طرف دیگر یک افزایش در سرم TBL نارسایی کبدی را آشکار میکند، اما با وجود اینکه صرفا برای تشخیص نارسایی کبد استفاده میشود، در عمل کمتر حساسیت نشان میدهد و معمولا در مراحل پیشرفته تر بروز آسیب خود نشان میدهد. ALT، AST و ALP مختص کبد نیستند و شرایط خارج کبدی از جمله آسیب میوکارد، بیماری های اسکلتی عضلانی، هیپرتیروئیدی و بیماری استخوانی هم با افزایش ALT، AST و ALP مرتبط هستند. جالبتر اینکه شواهدی مبنی تاثیر پذیری سطح پلاسمای ALT و ALP به خاطر تفاوت های ژنتیکی در حال کشف شدن است.

این مقاله در نشریه frontiers منتشر شده و ترجمه آن با عنوان آسیب کبدی در سایت ای ترجمه به صورت رایگان قابل دانلود می باشد. جهت دانلود رایگان مقاله فارسی و انگلیسی روی عنوان فارسی (آبی رنگ) کلیک نمایید.
منبع:

Biomarkers in DILI: One More Step Forward