عنوان مقاله:

تاثیر مدیریت سرمایه در گردش بر رتبه اعتباری

The impact of working capital management on credit ratings

سال انتشار: 2022

رشته: مدیریت - اقتصاد

گرایش: مدیریت هتلداری - مدیریت مالی - اقتصاد مالی

دانلود رایگان این مقاله:

دانلود مقاله رتبه اعتباری

مشاهده سایر مقالات جدید:

 

مقالات ISI مدیریت

 

مقالات ISI اقتصاد

Empirical results
This section focuses on our regression on the effect of the operating working capital policy on a company’s credit rating. We examine the main hypothesis of this study, namely, that a conservative working capital policy is associated with a high credit rating. A number of different estimates are calculated using our proposed model. This enables more robust results by controlling for firm and industry effects.

Table 5 presents the credit rating regression; the dependent variable is the firm credit rating class of Standard & Poor’s domestic long-term issuer rating (RATING). The variable of interest is NWC. Columns 1 and 2 show the regression results for an ordered probit for NWC and the control variables. In column 2, we add year and industry effects, while in columns 3 and 4, we use MICRORATING as a proxy for credit rating. The relationship between NWC and credit rating is positive and statistically significant in all models in the columns; a P value of < 0.01 is found in both ordered probit regressions. These results do not change when we include the year and industry effects, as shown in column 2. Thus, the results support the hypothesis that investment in working capital (conservative working capital policy) enhances the probability of a firm having a good credit rating. In columns 5, 6, 7, and 8, we use the CCC as a proxy for the dependent variable; the results are also qualitatively similar. Our results support the findings of Blinder and Maccini (1991), Corsten and Gruen (2004), and Baños-Caballero et al. (2012), who find that a firm’s risk increases with an aggressive working capital policy because of the loss of sales due to possible stock-outs, which reduces market share and creates interruptions in the production process, or a loss of customers due to an aggressive accounts receivable strategy. The signs of the control variables are consistent with those in prior research. We find a positive and statistically significant relationship between credit rating and size (SIZE), due to the lower asymmetric information of larger firms; interest coverage ratio (COVERAGE), which indicates that firms with a higher ability to pay their debt interest are less likely to default; capital intensity (CAP_INTEN), which indicates that firms with a higher capital intensity present lower risk since these firms can use their fixed assets as collateral; and the BIG4 coefficient, showing that firms that reduce managerial opportunistic behavior have a better credit rating. However, credit rating has a negative relationship with leverage (LEV), losses (LOSS), and subordinate debt (SUBORD), implying that firms with a high leverage ratio, unprofitable firms, and firms with subordinated debt have a higher probability of receiving a lower credit score.
As a robustness check, we control for the firm-specific effect by using a random-effect ordered probit regression; the results are qualitatively similar (for brevity, the results are not included).

(دقت کنید که این بخش از متن، با استفاده از گوگل ترنسلیت ترجمه شده و توسط مترجمین سایت ای ترجمه، ترجمه نشده است و صرفا جهت آشنایی شما با متن میباشد.)

نتایج تجربی
این بخش بر روی رگرسیون ما در مورد تأثیر سیاست سرمایه در گردش عملیاتی بر رتبه اعتباری شرکت متمرکز است. ما فرضیه اصلی این مطالعه را بررسی می کنیم، یعنی اینکه یک سیاست سرمایه در گردش محافظه کارانه با رتبه اعتباری بالا همراه است. تعدادی تخمین مختلف با استفاده از مدل پیشنهادی ما محاسبه می شود. این امر با کنترل اثرات شرکت و صنعت، نتایج قوی‌تری را ممکن می‌سازد.

جدول 5 رگرسیون رتبه بندی اعتباری را نشان می دهد. متغیر وابسته، کلاس رتبه‌بندی اعتباری شرکت رتبه‌بندی بلندمدت صادرکننده داخلی استاندارد اند پورز (RATING) است. متغیر مورد علاقه NWC است. ستون 1 و 2 نتایج رگرسیون را برای یک پروبیت مرتب شده برای NWC و متغیرهای کنترل نشان می دهد. در ستون 2، اثرات سال و صنعت را اضافه می کنیم، در حالی که در ستون های 3 و 4، از MICRORATING به عنوان پروکسی برای رتبه بندی اعتبار استفاده می کنیم. رابطه بین NWC و رتبه اعتباری در تمام مدل‌های ستون‌ها مثبت و از نظر آماری معنی‌دار است. مقدار P 0.01<  در هر دو رگرسیون پروبیت مرتب یافت می شود. این نتایج زمانی که اثرات سال و صنعت را در نظر می گیریم، همانطور که در ستون 2 نشان داده شده است، تغییر نمی کنند. بنابراین، نتایج از این فرضیه حمایت می کند که سرمایه گذاری در سرمایه در گردش (سیاست سرمایه در گردش محافظه کارانه) احتمال یک شرکت را که دارای رتبه اعتباری خوب باشد، افزایش می دهد. در ستون های 5، 6، 7 و 8، از CCC به عنوان پروکسی برای متغیر وابسته استفاده می کنیم. نتایج نیز از نظر کیفی مشابه هستند. نتایج ما از یافته‌های بلیندر و مکچینی (1991)، کورستن و گرون (2004)، و بانوس-کابالرو و همکاران پشتیبانی می‌کند. (2012)، که دریافتند که ریسک یک شرکت با یک سیاست سرمایه در گردش تهاجمی به دلیل از دست دادن فروش به دلیل کمبود احتمالی موجودی، که باعث کاهش سهم بازار و ایجاد وقفه در فرآیند تولید می شود، یا از دست دادن مشتریان به دلیل استراتژی حساب های دریافتنی تهاجمی نشانه های متغیرهای کنترل با علائم تحقیقات قبلی مطابقت دارد. ما بین رتبه اعتباری و اندازه (SIZE)، به دلیل اطلاعات نامتقارن پایین شرکت‌های بزرگ‌تر، رابطه مثبت و معنی‌داری از نظر آماری پیدا کردیم. نسبت پوشش بهره (COVERAGE)، که نشان می‌دهد شرکت‌هایی که توانایی بالاتری در پرداخت سود بدهی خود دارند، کمتر احتمال دارد که نتوانند بدهی خود را پرداخت کنند. شدت سرمایه (CAP_INTEN)، که نشان می دهد شرکت هایی با شدت سرمایه بالاتر ریسک کمتری دارند زیرا این شرکت ها می توانند از دارایی های ثابت خود به عنوان وثیقه استفاده کنند. و ضریب BIG4 نشان می دهد که شرکت هایی که رفتار فرصت طلبانه مدیریتی را کاهش می دهند از رتبه اعتباری بهتری برخوردار هستند. با این حال، رتبه اعتباری با اهرم (LEV)، ضرر (LOSS) و بدهی تبعی (SUBORD) رابطه منفی دارد، به این معنی که شرکت‌هایی با نسبت اهرمی بالا، شرکت‌های غیرسودآور و شرکت‌هایی با بدهی تبعی احتمال بیشتری برای دریافت اهرم دارند. امتیاز اعتباری پایین تر